هر پدر و مادری آرزو دارد فرزندانی مفید و شایسته را تحویل جامعه بدهد. اما کسی از خود سئوال نمی کند چرا همین کودک در بزرگسالی به انحراف،اشتباه و بزهکاری می افتد؟ چرا رودرروی والدین قرار می گیرد؟ چرا فرزندی که می خواستند با فردی که پرورش یافت یکی نشد؟
اختلاف بین والدین و فرزندان ریشه در باورها و رفتارهای پدر و مادر در دوران کودکی و نوجوانی دارد.حال این رفتار تندو سرزنش آمیز و یا به صورت محبت و دلسوزی های بیجا به صورت مزاحمت و بیمارگونه تبدیل شود.
هنر پدر و مادری انعطاف پذیری و داشتن قضاوت صحیح است.
عوامل بروز اختلاف والدین و فرزندان
1-برآورده کردن تمام خواسته های فرزندان(محبت)
در سنین کودکی مراقبت های ویژه برای فرزند مهم و ضروری است که اگر به موقع قطع و یا مدل آن عوض نشود تبدیل به رفتارهای سخت و بیمارگونه می شودو باعث رکود رشد ویا منحرف شدن شخصیت در او می شود
این مربوط به والدینی است که به گمانشان باید تمام نیازهای فرزندشان برآورده شود تا دچار عقده و کم ارزشی نشود .در حالی که بزرگ ترین ضربه و یکی از مهم ترین مهارتها یعنی مهارت نه شنیدن و یادگیری صبر را از فرزندشان گرفته اند.
این در حالی است که ما در جامعه هر روز با درهای بسته ی زیادی روبرو شده و به ناچار یا با تدبیر باید سراغ روش دیگری برویم و فقط کودکان وابسته و نازپرورده ای بزرگ کرده ایم که حتی با خوشان هم نمی تواننددرست رفتار کنند.در عین وابستگی و ترس از دست دادن والدین از رفتارشان نیز نارضایتی برای خود و والدین وجود دارد.
2- زندگی زناشویی در الویت دوم
3- فعالیت های فوق برنامه
پر کردن اوقات فراغت والدین یا فرزندان باعث فاصله و جدایی آنان نشود.
4- فراموش کردن زندگی روحی ومعنوی
5- در مقام پدر و مادر بودن با فرزند خود دوست باشیم.
6- فقدان چارچوب مناسب و نداشتن حد و حدود زندگی
هر کس در خانواده مسئولیت و مرزهایی دارد که باید به آن دقت کند تا خانواده از هم گسیخته نشود.
7-نازپروردگی
حتماً با والدینی روبرو شده اید که از وضع ظاهر دختر خود و رفتار او راضی نیستند.آنان نمی دانند که اطاعتی که به زور عشق و برآوردن تمام خواسته های فرزندشان بوده چیزی جز اسارت او از راه نازپروردگی نیست و این پیامد همان محبت بیجا وبرآورده کردن تمام نیازهاست.
8-دخالت های غیر منطقی
در دوران حساس نوجوانی و جوانی این مشکل بیشتر بروز می کند.در این مواقع فقط دخالت های غیر منطقی و سر سختانه اثر منفی ندارد بلکه نصیحت های خیر خواهانه ی والدین در به هم ریزی فکر سالم جوانان اثر می گذارد.زیرا تلقین مانع رشد شخصیت و بلوغ فکری می شود حال آنکه سرکش باشند یا وابسته به والدین.
وابسته ها از مسئولیت انتخاب فرار کرده و با انتخاب شغل و رشته توسط والدین تا آخر عمر نفر دوم تصمیم گیری هستند و گروه سرکش با لجاجت و بدون فکر روی موضوعات و انتخاب برای اثبات شخصیت خود فقط راهی انتخاب می کنند که با والدین مخالفت کرده باشند و خود راه آینده را انتخاب کنند.
9- الویت به انتخاب والدین
عوامل زیادی روی شخصیت ،مسیر انتخابی هر فرد و سبک زندگی او تاثیر دارد. ولی چیزی که والدین کمتر به آن توجه می کنند خواسته ها و امیال خود می باشد که بر کودک فشار آورده تا نداشته های آنان به دلایل مختلف فردی یا خانوادگی و شرایط اجتماعی که به آن نرسیده اند را جبران کند. این والدین کودکان را قربانی خواسته ها و عقده ها و نداشته های خود می کنند.
این والدین انتظار دارند که فرزندانشان قدم جای پای والدین خود بگذارند و همانی شوند که خودشان شدند یا می خواستند بشوند.
مفاهیم خود را بر آنها تحمیل کرده و آنها را به سمت نابودی می برند. این والدین فرزندان را بر اساس آرزوهای خود شکل می دهد. آنها فراموش می کنند که کودک روح خودش را دارد ، فردیت خودش را دارد و رشد درونی خودش را دارد.
این معنی عشق از طرف والدین نیست چون عشق هرگز فکر و آرمانی نمی دهد بلکه آزادی می دهد.
عشق یعنی حرمت و دیدن فرزند به عنوان یک انسان آزاد
فرزندان توسط شما به این دنیا آمده ولی متعلق به شما نیستند، به تمامیت تعلق دارند.
با توجه به نوع نگاه و خواسته ی والدین از فرزند خود ،روشهای برخورد آنان با مسائل نیز تغییر می کند.
با این همه ، مدل تربیتی والدین متفاوت می شود:
1-روش الگویی(اسوه بودن)
2-روش محبت
3-روش تکریم (احترام گذاشتن،ارزش قائل شدن)
4-روش موعظه و نصیحت
5-تشویق(ایجاد شوق، شوق برانگیزی)
6-روش تنبیه
چه کنیم؟
چگونه فرزندانی با شهامت روحی و مبارز در برابر ضعف البته بدون گستاخی و بی پروایی تربیت کنیم تا از رفتارشان مدام در رنج نباشیم؟
کار ناممکنی نیست ولی سخت است. شرط آن داشتن عدالت و شهامت روحی والدین وقرار ندادن فرزندان تحت فشار و زور گویی، عدم تحمیل عقاید خود به آنان و نه رها کردن آنان به حال خود، نبود تنبیه و سرزنش، نداشتن ترحم و دلسوزی.
آنها را همان گونه که هستند بپذیرید، اجازه صحبت در مورد مشکلاتش،نشان دادن علاقه ی خود به دادن راه حل کمکی به او، آوردن مثال از مشکل مشابه برای خود و یا نزدیکان و راه غلبه بر آن.اگر کمک خواست به او یاری برسانید وگرنه به انتخابش احترام گذارید.
احترام گذاشتن به شخصیت کودک و انتخابهای او و درک و همراهی با او باعث تقویت حس عزت نفس در وی می شود تا از آسیب های وارد شده از اجتماع در امان باشد. هر یک از فرزندان شما انسانی ست ویژه، با مشخصات کاملاً جدا و متفاوت از برادرها و خواهرها یا هر کس دیگری که بخواهید او را با وی مقایسه کنید.این واقعیت را بپذیریدکه او مخلوقی است ویژه با توانایی های بالقوه ی نامحدود و می تواند به هر هدفی که در زندگی آرزوی رسیدن به آن را دارد ،نایل آید.
بچه ها را آزاد بگذارید تا همان که می خواهند، باشند، آنان را با هیچ فردی مقایسه نکنید تا به دنبال خواست درونی و انتخاب وعلایق خود بروند.