• ۰۹۱۲۸۶۰۲۱۷۸
  • این آدرس ایمیل توسط spambots حفاظت می شود. برای دیدن شما نیاز به جاوا اسکریپت دارید

  • مهارت های زندگی

    توانایی هایی هستند که در چالش های زندگی به ما در برخورد و تصمیم صحیح کمک می کنند. برای جامعه ی امروز با این پیچیدگی ها، ارتقا سلامت و بهداشت روان ضروری است و با بهتر نمودن وضعیتمان از نظر ارتباطی و توانایی ذهنی، سازگاری بهتری رابرای خود و دیگران می سازیم.

    هدف از آموزش این مهارت ها ،کمک به افراد در جهت شناخت هر چه بهتر خود،کنترل هیجانات و استرس ها و حل کردن هر چه بیشتر مسائل و مشکلات ،تا افراد بتوانند مسئولیت های مربوط به نقش های اجتماعی خود را پذیرفته و بدون آسیب به خود و دیگران رفتار کنند.

    مهارت های زندگی

    عواملی که افراد را برای  کسب مهارت ها ترغیب می کند: آگاهی خانواده ها و ضرورت یادگیری آنها، تبلیغات رسانه ها ، مدرسه و محتوای دروس، دوستان ، در دسترس بودن مراکز آموزشی ،هزینه ی پائین

    کشوری که به یادگیری مهارت های زندگی بیشتر از آموزش تخصصی علوم و فنون اهمیت می دهد ،آسیب های اجتماعی کمتر و آسایش و آرامش بیشتر شهروندان را دارد. و دولت انرژی خود را صرف نشاط و خلاقیت شهروندان می کنند.

    اما در کشور ما،جوانان بعد از فارغ التحصیلی فاقد مهارت های لازم زندگی و اجتماعی می باشند .مدارس بیشتر دانش محور است تا مهارت محور.

    شاخص مهارت ها در سازمان بهداشت جهانی برای زندگی مطلوب :

    1- خودآگاهی

    2- همدلی با دیگران

    3- تصمیم گیری

    4- حل مسئله

    5- تفکر خلاق

    6- تفکر نقاد

    7- ارتباط موثر

    8 روابط بین فردی

    9- مقابله با هیجان ها

    10-مقابله با استرس

    عوامل دیگری باعث افزایش سلامت روان افراد می شوند:

    1- فردی: ژنتیک/ جنسیت/ قدردانی/ باورها/ اعتقادات فردی/ شاد بودن/ تغذیه/ ورزش/ خواب مناسب و کافی/ عدم اعتیاد/ اشتغال به کار و یادگیری مهارت های زندگی.

    2-محیطی: وقایع طبیعی سیل ،زلزله.../ محیط خانواده حمایت، طرد، تحقیر...

    3- اجتماعی: انقلاب ها / جنگ...و هر نوع قطع ارتباط بین فرد و جامعه

    4-فرهنگی: سواد سلامتی یعنی توانایی کسب و فهم و استفاده از اطلاعات

    مهارت های زندگی

    مهارت ها در بالا رفتن کارکرد خانواده برای حل مسئله ،ارتباط ها ، نقش ها، کنش عاطفی، کنترل رفتار ، شادکامی نوجوانان ، نه گفتن، روابط بین دوستان ، انجام کارهای جمعی ،پرسشگری، تاثیر و برخورد افراد را با محیط خانوادگی ،شغلی، تحصیلی و اجتماعی کارآمدتر و سبب کاهش تعارضات والد-فرزندی می گردد.

    کودکان، کار درست را از نادرست تشخیص نمی دهند و با کوشش و خطا یاد می گیرند ،ممکن است یادگیری خسارت جبران ناپذیری وارد کند .مهارت هایی مثل بخشش، درست و نادرست، احترام، دوست خوب ، تاثیرپذیری به رشد صحیح کودکان کمک می کند . مهم ترین مشکل کودکان ،والدین آموزش ندیده و آسیب دیده ای است که بدون آموزش در خانواده هایی با مشکل، بزرگ شده اند و سواد تاب آوری را نیاموخته اند.

    در جلوگیری یا کاهش افسردگی ،اضطراب ، فشارهای روانی ،پرخاشگری و افزایش  اعتماد به نفس،جرات مندی و ابراز وجود روی افرادی مثل زندانیان ، خانواده ی معتادین، قربانیان مورد سواستفاده ی جنسی ،با افزایش خودپنداره می توان کمک کرد.

  • یک احساس ناخوشایند وناشناخته که حالتهای بدنی ناراحت کننده برای کودک به وجود می آورد. وقتی کودک در موقعیت هایی شبیه قبل قرار می گیردکه آسیب دیده ودچار اضطراب شده دوباره همان حالتها به او دست می دهد.

    چهار دسته علل کلی اضطراب

    عوامل زیست شناختی و جسمانی: مقدار بعضی هورمونها غیر عادی است مثل بارداری،کم کاری یا پرکاری تیروئید، پایین بودن قند خون و....
    عوامل محیطی و اجتماعی: از عوامل اجتماعی مشکلات خانوادگی،احساس جدایی و طرد شدگی و... از عوامل محیطی زلزله،بیماری ،مرگ یکی از نزدیکان و... را می توان نام برد.
    عوامل ژنتیکی و ارثی: یکی از مهم ترین عوامل به حساب می آیدکه احتمال اضطراب را در کودکان بالا می برد. البته الگو قرار دادن پدر و مادر و تکرار کارهای آنان در اضطراب فرزندان نقش مهمی دارد. ولی تحقیقات نشان می دهد که کودکانی که از والدین مضطرب به دنیا می آیند نشان می دهد که درصد اضطراب در این کودکان در کودکی و بزرگسالی بیشتر است.
    طبق سخنان بعضی متخصصان تغذیه ی نادرست که کمبود اسیدآمینه، منیزیم، اسید فولیک و ویتامین ب12 باعث ابتلا بیشتر به آن می شود.
    استفاده از مواد مخدر و دارهای روان گردان
    بعضی ضایعه های مغزی

    اضطراب در کودکان

    تاثیر اضطراب در کودکان

    بیشتر کودکان بعد از شش ماهگی دچار وابستگی مخصوصاًبه مادر می شوند و با دیدن هر غریبه ای گریه می کنند.این حالتها تا مدتی طبیعی است ولی بعد از مدتی و بزرگ شدن کودک او درمان نشدن آن تبدیل به معضلی به نام اضطراب جدایی می شود.
    اضطراب جدایی خود یکی از مراحل رشد مغزی و احساسی کودک که از شش یا هفت ماهگی شروع و تا 10 یا 18 ماهگی ادامه داردو با گذشت زمان تا 3سالگی ناپدید می شود.
    گاهی این اضطراب تا دوران مدرسه باقی مانده و والدین را با مشکلات زیادی مواجه می کند.
    تشخیص اضطراب در کودکی و درمان آن بسیار مهم است زیرا شخصیت او در این دوران شکل می گیرد. بعضی کودکان در موقعیت های جدید دچار لکنت زبان، خجالتی شدن،آویزان شدن به پدر ومادر،ناخن جویدن ، کندن پوست یا مو و.... می شوند.
    نگرانی های پدر ومادر در زمان ورود کودک به مدرسه،وضعیت درسی او و....باعث انتقال اضطراب والدین به کودک شده و اضطراب او را افزایش می دهد که منجر به اضطراب اجتماعی، ترس از درس و امتحان،اضطراب جدایی در او می شود.

    با اضطراب دلبندم چه کنم؟

    پس بین سن 8تا12 ماهگی که شیوع اضطراب جدایی زیاد است ، از کودک به مدت طولانی دور نباشید و یا در حد امکان در این سنین او را به مهد نسپارید.
    از سن 6 ماهگی به بعد در زمانهای کوتاه و گه گاه از پرستار کودک و یا اشخاص نزدیک تر استفاده تا از کودک مراقبت کند.این موضوع باعث تجربه ی دوری از مادر درزمان کوتاه برای کودک شده تا اعتماد به سایر بزرگسالان در او نقش بگیرد.
    بدون اینکه حواس او را پرت کرده و خود محل را ترک کنیدصبر کرده و با اطمینان او از فرزند خود جدا شوید تا اضطراب را در او افزایش ندهید.
    از 6 ماهگی بهتر است تخت یا اتاق خوابش تغییر کند.
    او را درحال گریه و یا یواشکی ترک نکنید.
    تا چهارده ماهگی با او دالی موشه و از چهارده ماهگی به بعد با او قایم موشک بازی کنید.بعد از مدتی بازی و پیدا کردن شما به این نتیجه می رسد نبودن مساوی با نابودی نیست.
    ممکن است گروهی یا انجام این کارها و یا ندادن آن در فرزندشان اضطراب وجود داشته باشد.
    اگر اضطراب کودکی درمان نشود منجر به اضطراب در دوران نوجوانی و دوره های بعد می شود که روی تمام زندگی ومسیر انتخابی او تاثیر دارد.

    تاثیر اضطراب در نوجوانی

    اضطراب ناشی از پذیرفته شدن در جمع همسالان: در این دوران به گروه همسالان و ارتباط با آنان نیاز دارند.پس احترام والدین به نوجوان و دوستان او و حفظ اعتبار و شخصیت او در برابر همسالان مهم است.
    تغییر ات جسمی: نگرانی ناشی از بلوغ دیررس و زودرس،احساس خجالت ،ناآگاهی یا ترس از شرایط جدید و ناتوانی در تطابق رفتار خود با آن شرایط.
    بروز رفتارهای پرخاشگرانه: مخالفت با افراد داخل خانه و خارج از آن خصوصیت بعضی نوجوانان است که به صورت کلامی و یا پرخاشگری خود را نشان می دهدکه باعث اضطراب در آنان می شود
    ترس از مستقل شدن: از عمومی ترین نیاز نوجوان داشتن استقلال و آزادی است که در برخی افراد باعث ایجاد اضطراب می شود.چون تا قبل از این مرحله به او مسئولیت داده نشده و یا در تصمیم گیریها دخالت نداشته است.

    اضطراب در کودکان

    راه حلهای اضطراب در نوجوانی

    وظیفه ی والدین برخورد باصبرو حوصله و دادن اعتمادبه نفس برای روبرو شدن با شرایط جدید می باشد.
    تشویق والدین در ارتباط برقرار کردن فرزندان با محیط خارج از خانه و افراد غیر فامیل در کاهش اضطراب مهم است.
    دادن اطلاعات در مورد موقعیت فشار زا از شدت اضطراب کم می کند چون فرد با اطلاعات و اگاهی با شرایط جدید روبرو می شود.
    در دوره نوجوانی دادن اطلاعات مناسب در مورد علائم بلوغ و آثار آن و تغییرات مربوطه می تواند کمک مهمی برای او باشد.
    برای جلوگیری از حالت پرخاشگری و یا عدم توانایی کنترل رفتار نوجوان ،تربیت مناسب والدین،مقاوم ساختن فرزند در برابر سختی ها از دوران کودکی و ایجاد امنیت روانی می تواند موثر باشد.
    امر ونهی های غیر اصولی و بیجا و محدودیت های بی مورد در کسب استقلال و آزادی،باعث تحریک عصبانیت و خشم های کنترل نشده در نوجوان شده که والدین باید منطقی برخورد کردن در هنگام خشم و بدون تحقیر و توهین عواطف خود را بیان کردن را به نوجوان بیاموزند.
    همچنین به او بفهمانند که رفتار بقیه تا حدی نتیجه ی رفتار خود اوست.
    دادن مسئولیت و فرصت به نوجوان و اجازه ی اظهار نظر و تصمیم درباره ی امور مربوط به خود ، بدون تنبیه و تحقیر به خاطر اشتباهاتش ،باعث عبرت گرفتن او از خطاهایش می شود.
    فکر کردن به زمان حال و کنار گذاشتن رویاها و آرزوها برای موقعیت های مناسب تر آرامش ذهنی را افزایش می دهد.

  • حسادت به ماجرایی غم انگیز منجر شد: مردی همسرش را با چاقو کشت.
    زنی همسر خود را به خاطر حسادت با سم مسموم کرد.
    اینها نمونه های دیده شده ی هر روز در جرائد و رسانه ها است که به دلیل غلط بودن تربیت،تاثیرات محیط،مشکلات و معضلات جامعه و...و عدم دقت در این مسئله ی کوچک از دید همگان ودرمان نکردن آن با آن روبرو هستیم.
    یکی از ذهنیت های نامطلوب ، حسادت است که باید علل و زمینه های رشد آن را در خانواده، جامعه و از همه مهم تر ، در خود جست و جو کرد و با توجه به آثار نامطلوب جسمی و روانی که در ما ایجاد می کند، با بکارگیری شیوه های اخلاقی و علمی، از بروز آن در خردسالی جلوگیری کرده، در صورت شکل گیری، با خشکاندن ریشه های آن در بزرگسالی، خود را از دام این هیجان نامطلوب رها سازیم.
    حسادت واکنشی هیجانی است که تقریباً از دو سالگی آغاز می شود و با رشد کودک، ممکن است تا بزرگسالی ادامه یابد و بر طبق الگوهای مختلف فرهنگی، به صورت های متفاوتی خود را نشان دهد.
    حسادت کودک ، پاسخی طبیعی به محرک ها می باشد و زمانی ایجاد می شود که به نظر او، عاطفه یا محبتی را از دست داده باشد. چون کودک دوست دارد سعادت و خوشی و رفاه برای او حالت انحصاری داشته باشد.
    در الگوی حسادت، بیشتر نوعی ترس وجود دارد :چون فرد حسود احساس می کند که فرد دیگری علاقه . عاطفه ی شخص مورد نظر او را به خطر انداخته و یا مقام مورد انتظار او را کسی از او سلب و نصیب خود کرده است. بنابراین موقعیتی که حسادت را جلوه گر می کند، غالباًیک موقعیت اجتماعی می باشد.
    کودک در آغاز، از احساسات درونی خود (حسادت) و علت های وجود و عواقب آن، آگاهی زیادی ندارد و نمی داندچرا رفتار او تغییر کرده است.
    رفتارهای آزاردهنده کودک حسود تا حد زیادی ناآگاهانه یا نیمه آگاهانه است ولی باید با نزدیک شدن به دوران بلوغ و نوجوانی و جوانی و رشد عقلی و پس از آن بزرگسالی و به دست آوردن تجربه های درونی و بیرونی درباره علل و انگیزه های رفتار حسادت خود، آگاهی بیشتری پیدا کند.

    حسادت

    علت های رشد حسادت

    1-شرایط خانواده و تفاوتهای فردی
    رقابت و همچشمی یکی از فرزندان نسبت به بقیه ی خواهر و برادرها
    حسادت بیشتر فرزند اول نسبت به کودکان دیگر، چون کودک اول بیشتر مورد توجه و محبت اطرافیان و پدر و مادر بوده است و با آمدن کودک جدید، زمان کم تری برای او می ماند.
    تفاوت سنی خیلی کم بین کودکان: چون کودک کوچک به مزیت های کودک بزرگ تر و کودک بزرگ تر به مراقبت های نوزاد حسادت می کند.
    خانواده با 2یا3 فرزند
    توجه افراطی والدین
    بی ثباتی تربیت مادر
    دختران بیش از پسرها حسادت دارند.
    اطفال باهوش حسادت بیشتری دارند.

    2-برخوردهای تبعیض آمیز: امتیاز و تبعیض حسادت را در پی دارد.
    تولد کودک جدید/ نوع جنسیت کودک/ زیباتر بودن/ باهوش تر /زرنگ تر/ خونگرم تر/ ساکت تر/عاطفی تر/ خوش بیان تر/ بیشتر شبیه به یکی از والدین بودن/معلولیت جسمی یا ذهنی عوامل تبعیض بین کودکان است.

    3-احساس محرومیت: احساس محروم بودن از دارایی مادی و اختصاص لوازم یا مایحتاج به یکی از کودکان

    4-علاقه مفرط به خود

    عواقب و پیامد حسادت

    حسادت باعث آزار و اذیت دیگران و همچنین خود فرد شده و آثار زیادی بر وی می گذارد.
    خشم از آثار دیده شده در کودکان و بزرگسالان می باشد.حسود به فرد مورد حسادت غضب دارد. حسود ممکن است به دنبال خشم ، حسادت خود را به طور مستقیم یا غیر مستقیم نشان دهد.
    1-از دست دادن سلامت جسمی: فرد به تدریج ضعیف شده و در مقابل انواع میکروب ها و ویروس ها مقاومت خود را از دست می دهد.
    امام علی (ع)می فرماید: حسادت بدن را ذوب می کند.
    2-از دست دادن آرامش روانی: وقتی فرد آرامش روانی ندارد دچار اضطراب شده،که خود عامل بسیاری از بیماری ها می باشد.
    امام علی (ع) می فرماید: حسادت، فرد را از آسایش روانی محروم کرده و از زندگی خود کمتر لذت می برد.
    3-تضعیف ایمان: حسادت ، مدام در جان آنها چون خوره مانده و قلب آنها را سخت وآنها را به گناهانی چون بددلی، بدگویی، غیبت، کینه توزی، دشمنی و... مبتلا می کند.
    امام علی (ع) می فرماید: حسد سرآمد رذیلت هاستو امام باقر می فرماید: حسادت ایمان را می خورد، همان گونه که آتش هیزم را نابود میکند.
    4-دست زدن به رفتارهای ضد اجتماعی: تکبر/تظاهر/ تقلب/ ترشرویی/ گوشه گیری
    5- دیگر آزاری و حیوان آزاری

    حسادت

    راهکار جلوگیری از حسادت

    درمان در کودکی: جلوگیری از سرزنش والدین در صورت حسادت کودک، برخورد حساب شده وحذف علت حسادت. نادیده گرفتن رفتار او و تشویق و تقویت احساس ارزشمندی ،شخصیت و محبوبیت او مستقل بار آوردن کودک و عدم وابستگی به والدین و نوازش و خواندن داستان توسط مادر از حسادت جلوگیری می کند.
    عدالت بین فرزندان و توجه ومحبت بین آنها، بزرگ نکردن برتری و برجستگی یکی نسبت به بقیه از حسادت بین انها جلوگیری می کند.چنانچه سفارش حضرت یعقوب به یوسف برای نقل نکردن خوابش مبین این موضوع است.
    عدم مقایسه ی کودکان توسط مربیان و پرهیز از تبعیض بین انها
    درمان در بزرگسالی: ابتدا باید ریشه حسادت را شناخت تا بتوان با آن مقابله و آن را درمان کرد.
    ریشه ی اصلی حسادت، ضعف فکری در نحوه ی تلقی امور و بدبینی است. پس باید کمی با دید مثبت به ویژگی های خود و شرایط زندگی خود نگاه کرد.

    از این رو دقت در موارد زیر کمک کننده می باشد.ولی ابتدایی ترین قدم خواست خود فرد و رسیدن به خودآگاهی در مورد خود و اطرافیان می باشد.

    1. توجه به رحمت وحکمت خدای متعال
    2. توجه به امکانات و موقعیت های شخصی
    3. توجه به ضررهای حسادت
    4. تغییر باورها و ارزشهای فرد
    5. ارتباط عاطفی بیشتر با فرد مورد حسادت


    فلورانس اسکاول شین
    حسد، بزرگ ترین دشمن عشق است.

  • خساستخسیس

    خساست در معنی عام گدا بودن تلقی می شود. کسی که حاضر به دادن هیچ چیزی اعم از دارایی و توانمندی یا مهارت و... به دیگران وحتی خود نمی باشد. انسانی که دچار این حالت شود به جای رفع نیازهای متوسط خود و خانواده اش، بر خود و خانواده سخت گرفته و به قول معروف نم پس نمی دهد.

    خساست دارای طیف وسیعی است که ممکن است هر کسی در قسمتی از این نمودار قرار بگیرد ولی بیرون از هنجار نباشد.

    در طبقه بندی اختلالات، این گروه از افراد مبتلا به اختلال شخصیت وسواسی- جبری می باشند. ممکن است فردی دارای خصوصیت نابسامان امساک و خست باشد ولی بهنجار باشد و یا دارای شخصیت وسواسی - جبری باشد بدون اینکه اثری از خست و امساک یا صرفه جویی در او دیده شود.

    تشخیص بهنجار و نابهنجاری یک فرد تحت نظر روانپزشک انجام می شود.

    خساست روشی برای آزار دیگران می باشد که فرد از کلافه کردن دیگران لذت برده و خود را برنده ی میدان می بیند.

    این خصوصیت بیش تر از هرجا خودش را در روابط زناشویی نشان داده و باعث شکاف عمیق بین زوجین می گردد و در نهایت زمینه ی جدایی عاطفی و رسمی را فراهم میکند.

    شخصیت وسواسی اجباری ،افرادی با پشتکار و سخت کوش هستند و این خصوصیت مثبت گاهی به لجبازی و سرسختی می رسد. گاهی زیاده از حد آرمانگرا و سبب زحمت اطرافیان هستند.. نظم و پاکیزگی آنان به صورت وسواس گاهی مشخص است.  به علت تردید دچار بی تصمیمی می شوند. آنقدر در جزئیات فرو می روند که از اصل موضوع جا می مانند.

    خساست به معنی کم خرج کردن و پول جمع کردن در حد افراطی است که به آن عقده ی هارپاگون می گویند که نام هنرمند فرانسوی(مولیر) است.

                                 هر چیز که خوار آید              یک روز به کار آید

    از دور ریختن گریزان و هر چیز کهنه و قدیمی را نگه می دارند. در حدی امساک می کنند که خانواده و اطرافیان به صدا درآمده و اظهار ناراحتی می کنند و حتی گاهی یک زندگی به خاطر این خساست از هم پاشیده می شود.

    در قرآن کریم مفصل در مورد خساست گفته و این خصیصه سرزنش شده است . اینکه فرد بزرگوار بخیل نمی شود. بخیل وارد بهشت نمی شود و خداوند دشمن بخیل است و....

    پس معلوم است خساست اثرات زیان باری بر فرد و خانواده و جامعه وارد می کند که خداوند این قدر به این موضوع پرداخته و آن را قبیح دانسته است.

    خساست یکی از رذایل اخلاقی است که جامعه را به تباهی می کشاند. فرد در حق خود ظلم کرده و حق خوردن و آشامیدن و لذت بردن های طبیعی و سالم که حق اوست را از خود می گیرد. نه تنها خودش از امکاناتش لذت نمی برد، برای دیگران هم نمی تواند زمینه ی رشد و استفاده را مهیا و باعث رفع مشکل شود و گاهی زمینه ساز مشکل می باشد.

    فرد با داشتن درآمد مناسب حاضر به پرداخت مایحتاج زندگی خود و خانواده اش نمی باشد که غیر از ناراحتی بین افراد و به زحمت افتادن اعضا خانواده باعث رنجش، بی احترامی ،نداشتن موقعیت مناسب ، نبودن تکیه گاه برای خانواده، شخصیت منزوی می شود.

    خساست 

    عوامل پیدایش خساست

    1. نداشتن روابط عاطفی کافی در خانواده
    2. الگوگیری از والدین
    3. به دست آوردن احساس امنیت
    4. قدرت طلبی
    5. باورهای غلط
    6. تخلیه خشم
    7. کنترل خانواده
    8. زمینه ی ژنتیکی
    9. لذت بردن
    10. تفکر پس انداز کردن
    11. محرومیت مالی شدید دروان کودکی
    12. ترس از استقلال افراد وابسته به آنان
    13. بیماری های روانی مثل:بیش فعالی و اختلالات شخصیت (پارانوئیدو وسواسی جبری ، مرزی)

     

    دلایل پنهان خساست

    کنترل و سرکوب سطح آگاهی و توقع برای پاسخگو نبودن : پایین بودن سطح آگاهی موجب

    • نیازی به پاسخ نیست.
    • جلوگیری از حرکت و پیشرفت و تنش کم تر به علت نداشتن فرصت های مالی، علمی، زمانی ،فرد حرکت نکرده و دردسر برای فرد خسیس کم تر است.

     

    پیامد خساست

    افسردگی: تنها ماندن  به خاطر خساست در جمع موجب افسردگی فرد می شود.

    فرد خسیس به دنبال تنهایی دچار بی تابی و بروز حالت های هیجانی مثل نگرانی، بهانه جویی، ایرادگیری می شود.

    این حالت ها باعث آزار اطرافیان و دور شدن آنها از فرد می شودو به مرور فرد را دچار تردیدو شک، حسابگری و ظن می کند.

    خساست یک ناتوانی است. ناتوانی در درک و رفع نیازهای متعارف اطرافیان وخود و ناتوانایی در مدیریت کردن روابط و گسترش ارتباطات مفید و لذت بردن از زمان حال.

    افراد خسیس از نظر اجتماعی و ارتباطی ضعیف و فقط با تکیه بر هوش غریزی خود از منافع خود دفاع می کند.

    ذهنی که به خساست مبتلا است آن قدر بی ابزار و ناتوان و حقیر مانده که تنها ابزار او برای بقا ،محرومیت دادن و خساست به دیگران و کنترل ارتباطات و رابطه ی خود را از روش غیر عاطفی و غیر اجتماعی برآورده می سازد.

    افراد خسیس قادر به درک عاطفه و تعریف و استفاده از آن در روابط خود نیستند و نیازمند درمان برای بینش صحیح و آرامش خود و اطرافیانشان می باشند.

    خساست4

    درمان

    پذیرش اینکه فرد به خاطر ناامنی درونی خود و از بین بردن اضطراب و داشتن تکیه گاه امن خساست می کند و عمدی در کار نیست.

    در جامعه ای که ثروت نشان دهنده ی جایگاه و مقام و منزلت افراد است، اشتباه است که از فرد خسیس بخواهید که به راحتی این احترام و احساس امنیت ناشی از پول را کنار گذارد و تلاش شما در این زمینه چیزی جز دعوا،ناکامی،فاصله و خستگی در بر ندارد.

    باید در زمینه ی مشکل ریشه یابی کنید تا ببینید آیا فرد مسئولیت های خود را می پذیرد و یا رشد عاطفی لازم و بلوغ و پختگی لازم را ندارد و از قبول مسئولیت ها طفره می رود.

    با محبت و تشویق در مورد کارهای ریز، او را وادار به قبول مسئولیت و با ابراز صحیح عواطف به او در رشد در این زمینه کمک کنید و اجازه ندهید که هیجانات سرکوب شده زندگی تان را تخریب کند.

    خرج نکردن به معنی دوست نداشتن شما نیست ولی او هر خریدی را غیر ضروری می داند

    برای خرید حتما با او مشورت کنید.

    برای مخارجتان اولویت بندی کنید.

    برای خریدهایتان تنها بروید ولی به او اطلاع بدهید.

    مقابله به مثل نکنید چون چیزی جز اثر رفتار نامطلوب ندارد.

    او را مسخره و سرزنش نکنید و مدام از او ایراد نگیرید.

    برای تقسیم دخل و خرج منزل با هم همفکری کنیدتا به تدریج تغییراتی در شرایط ایجاد کنید.

    با دوستان و آشنایان قطع رابطه نکنید، این راه چاره نیست. با حفظ تعادل در رفت و آمدها این مشکل به تدریج برطرف خواهد شد.

    رفتن نزد روانپزشک و استفاده از داروی وسواسی – جبری و یا ضد وسواس می تواند مفید باشد.

  • سوگGrief

    آیا مرگ پایان است یا آغاز یک پایان...

    سوگ تجربه ای است که تمام انسانها در طول زندگی خود ناچار به تجربه ی آن هستند.

    سوگ، پاسخ و عکس العمل افراد به از دست دادن چیزی یا فردی عزیز می باشد.

    فرایندی که آدمی به عنوان موجودی اجتماعی، ناچار از تجربه ی ناخواسته آن بوده و هست و مهم ترین عاملی که زمینه ساز این حالت روانی است، مرگ می باشد.

    دوره ی گذراندن سوگ برای هر فردی با توجه به عوامل مختلف متفاوت می باشد. ظرفیت فرد، شخصیت، نزدیکی و وابستگی افراد، فرهنگ و باورهای فرد، تربیت شخص، سن و بسیاری از فاکتورهای دیگر در سپری کردن این دوران اهمیت دارد.

    طول مدت عزاداری حداکثر یک سال می باشد که اگر از این مدت بیشتر شد، بیمارگونه تلقی می شود.

     

    علائم در فرد سوگ دیده

    • احساس اندوه وغم
    • ناامیدی
    • کرختی
    • درد
    • عصبانیت
    • خشم
    • احساس گناه :ممکن اسن تا ماهها کم و زیاد شود و حتی از تحمل فرد بیشتر باشد.
    • به ناگهان زیر گریه زدن
    • توهم: شنیدن صدا و یا دیدن عزیز فوت شده
    • اضطراب و افسردگی
    • انکار و نپذیرفتن اتفاق پیش آمده
    • بی خوابی و بی اشتهایی
    • خستگی و در خود فرو رفتن
    • استفاده از داروهای آرام بخش
    • نفسهای عمیق و احساس کمبود اکسیژن
    • عصبی بودن و پرخاشگری

    فرد سوگوار به علت روبارویی با واقعیتی ناخوشایند ممکن است دچار هر یک از حالت های بالا شود که امری طبیعی و لازم می باشد. البته در آرام شدن فرد هم نقش به سزایی دارد.

     

    مراحل گذراندن سوگ

    • شوک و انکار
    • تجربه ی درد، رنج ، غم وخشم
    • حسرت و چانه زنی
    • ترس و افسردگی
    • پذیرش

     

    راهکار کنار آمدن با سوگ

    • به فرد اجازه ی کنار آمدن با موضوع را بدهید. یعنی فرد آمادگی زندگی بدون عزیز خود را بیابد. این در مورد کسانی که عزیزشان برای مدت طولانی بیمار بوده وجود دارد. یعنی اطرافیان آمادگی این مسئله را پیدا کرده اند.
    • فرصت ابراز غم و اندوه و گریه را به سوگ دیده بدهید.
    • مراسم برگزاری سوگ به فرد سوگوار احساس تنها نبودن و شریک غم داشتن را می دهد تا بتواند با کمک دیگران خود را بیابد.
    • صحبت در مورد عزیز از دست رفته و تکرار خاطرات و مرور گذشته و حتی پروسه ی درگذشتش، و درک از جانب دوستان و خانواده در کاهش غم به فرد کمک می کند.
    • توجه به تغذیه و خواب، ورزش و مسائل بهداشتی در برگشت فرد کمک می کند.
    • داشتن نظم و برنامه ریزی روزانه، باعث برگشت به زندگی عادی می شود.
    • برقراری رابطه با دوستان ، برگشت به محیط کار و تحصیل، کمک بزرگی می باشد. گاهی افراد فکر می کنند اگر لباس مشکی از تن در بیاورند یا در مراسم و جشن های فامیل شرکت کنند به عزیز از دست رفته اهانت و حتی خیانت کرده و او را بی احترام کرده اند.
    • پذیرش واقعیت مرگ در کنار آمدن با آن مهم است. اولین فقدان و جدایی انسان در ترک از رحم مادر و سپس از شیر گرفتن و به مدرسه رفتن و ازدواج و... انجام می شود. تمام این مراحل به دنبالش رنج بوده ولی استقلال و توانمندی را به دنبال دارد.
    • برای برگشت به حالت اول، باید صبور بود. از دست دادن عزیز زندگی و قلب و روح انسان را از هم پاشیده و همه چیز سخت و تلخ می باشد.
    • به سئوالات فرد داغدار با دقت پاسخ دهید.
    • فعالیت هایی مثل نقاشی ، موسقی، پیاده روی، مراقبه و عبادت در رشد روحیه ی فرد بسیار موثر است.
    • انجام کارها را با توجه به توانایی خود انجام دهد و از دیگران در صورت لزوم کمک بگیرد.
    • داشتن یک سری احساسات و به هم خوردن نظم همیشگی در کار و برنامه ها طبیعی بوده و از دست دادن جذابیت های قبل هم امری طبیعی می باشد که به مرور زمان حل می شود.
    • کاهش و افزایش حالات روحی و هیجانی در موقعیت های مختلف وجود دارد و به مرور فرد با تمام حالت ها کنار آمده و تنظیم جدیدی برای برنامه ها به وجود می آورد.
    • کمک گرفتن و صحبت با یک مشاور کمک بزرگی است تا فرد خود را تنها نبیند و راه درست را در نظر بگیرد.
    • به هیچ وجه درصدد توجیه فرد سوگوار نباشید، چون از نگاه او این امری غیر طبیعی است.
    • از تجربه های خودتان برایشان بگویید و کم توجهی او به خودش را به زبان بیاورید.
    • به فرد سوگوار تلفن زده یا در مراسم شرکت کنید و یا کارت تسلیت بفرستید.
    • شنونده ی خوبی باشید، احساساتش را بپذیرید و اظهار نظری در مورد احساسات او نکنید.
    • از فرد سوگوار حمایت و مواظبت کنیدو سنگ صبور خوبی باشید.

     

    توصیه های نهایی

     

    در صورت امکان اجازه ی دیدن جنازه ی عزیز از دست رفته را به فرد بدهید.

    افراد داغدار را کنار هم قرار دهید تا تسلی هم باشند.

    اگر فرد داغدار سکوت کرد ، او را وادار به صحبت نکنید و با بهانه های مختلف به او نزدیک و حمایت خود را از او نشان دهید.

    فرد داغدار نیاز دارد بارها داستان را بازسازی کند ، پس این اجازه را به او بدهید و همدلی کنید.

    به او وعده های واهی ندهید و فقط بگویید اوضاع مثل قبل نمی شود ولی مانند اکنون هم نخواهد ماند.

    سعی کنید فرد داغدیده به شما وابسته نشود تا بعد از ترک شما و تنها ماندن دوباره دچار فقدان و تنهایی مجدد نشود.

    باید در صحبت با فرد سوگوار او را آماده ی رویارویی با واقعیت کرد. از اتفاقاتی که برای بقیه افتاده و چگونگی گذراندن این مراحل را در آن روزها، بازگو کرد.

    به جای تاسف برای سوگ عزیز از دست رفته ، به او بگویید شما در حال گذراندن دوره ی سوگ هستید تا او متوجه شود که این دوره فرایندی است که بعد از مدتی رفع می شود و همیشگی نیست.

    افراد داغدار را دور هم و برای کودکان فرصت بازی و سرگرمی فراهم کنید.

    دیدن حالتها و بازی کودکان و رفتن به طبیعت می توناد در بازسازی روحیه ی فرد داغدار مفید باشد.

  • طلاق

    مهم ترین اختلافات منجر به طلاق

     

    در بین افرادی که با هم زندگی می کنند اختلاف یک امر طبیعی است، چون هر فرد طبق تربیت خاص و در فرهنگ خاص خود بزرگ شده و باورها و الگوهای خاص خود را دارد. پس تفاوت جزئی از زندگی است.

    در مورد همسران نیز نباید انتظار داشته باشیم که هر دو مثل هم فکر کرده و رفتار کنند.

    فریبا ناراحت از اینکه تازه فهمیده بود که همسرش علاقه ای به رفت و آمد ندارد، بسیار ناراحت بود.وقتی مشکل را با همسرش بیان کرد او هم در پاسخ گفت: من هم نمی دانستم تو این قدر به والدینت وابسته هستی که هر کاری را با آنها در میان گذاشته و برای هر کاری اجازه ی آنان را می خواهی و.......

     این صحبتها بین خیلی از زوجین تازه ازدواج کرده ردو بدل می شود چون شناخت کافی از هم پیدا نکرده و به تیپ های شخصیتی هم تمرکز نداشته و خانواده های همدیگر را کنکاش نکرده اند تا تفاوت ها و شباهت های هم را بیابند و اکنون با دنیای متفاوتی از طرف مقابل روبرو می شوند که برای آنها تازگی دارد و برای آنان قابل هضم نیست و می خواهند طرف مقابل را شبیه خود کنند و این آغاز درگیری و جنجال خانوادگی است.

    هر فرد باید بداند که انسان ها از جنبه های فردی، شخصیتی، خانوادگی، فرهنگی، ارزشی، دینی و.....با هم تفاوت هایی داشته و همین امر موجب اختلاف در سلیقه ها، انگیزه ها، انتخاب ها و... می شود.

    پس نباید انتظار داشت که زن و مردی که با تمام این تفاوت ها کنار هم قرار می گیرند شبیه هم بوده و یا مثل هم رفتار کنند چون این امر بعید و یا نادر است. البته نوع و میزان اختلاف با توجه به نسبی بودن در افراد مختلف متفاوت بوده و راهکارهای کاهش و یا حذف آن هم در هر فردی متفاوت است.

    طلاق4 

    آگاهی از تفاوت های فردی، اصلی غیر قابل انکار

    افرادی که قبل از ازدواج این تفاوت ها را پذیرفته و با آگاهی قبلی وارد زندگی مشترک می شوند، حساسیت ها و مشکلات کم تری را تجربه کرده و یا روش کاهش این مسائل را می دانند .چون سطح انتظارات آنان بر اساس ویژگی های طرف مقابل می باشد و هر دو طرف به این تفاوت ها آگاه بوده و نقاط اشتراک خود را پررنگ تر می کنند.

    1-اختلافات در زمینه ی معنویت:

    دختر و پسری که از نظر امور دینی و معنوی با هم، هم کفو نیستند، زندگی بی مشکلی نخواهند داشت.پس برای ازدواج و آرامش بعد از آن هر دو زوج باید مطمئن شوند که در حوزه ی اعتقادی شبیه هم بوده و نقاط اشتراکشان بیشتر از نقاط اختلافشان می باشد.

    2- اختلافات طبقاتی:

    خانواده ها به طور نسبی امروزه بیشتر به نظر خود پسر و دختراهمیت می دهند و اختلاف سطح مالی و طبقاتی را مهم نمی دانند و خوشبختی را در گرو تفاهم و دوست داشتن دو طرف می دانند .در حالی که این اختلاف ،خود موجب مشکل می شود.توان مالی  بالاتر زن نسبت به مرد باعث احساس ضعف و ناتوانی در مرد می شود و همین سبب چالش و نزاع بین آنها می شود.

    3-اختلافات سنی:

    اختلاف سن بین زوجین یک امر طبیعی است که نمی توان برای آن رقم و عددی مشخص کرد ولی کارشناسان تفاوت سنی بین 3 تا 5 سال را تایید می کنند. تفاوت سنی بیشتر از 10 سال مشکلات بیشتری را رقم می زند چون زن و مرد در دو دنیای متفاوت رشدی و روانی قرار داشته اند و خواسته ها و توقعات هر گروه متفاوت از دیگری می باشد.

    4-اختلافات در بهره یهوشی و میزان تحصیلات:

    هر کدام از طرفین باعث تفاوت در ادراک ،خواسته ها و انتخابات و... شده و زمینه ساز مشکل می باشد. این افراد قادر به درک مسائل از دید دیگری نبوده و باعث سوء تفاهم و نداشتن درک احساسات و عواطف طرف مقابل می شود.

    5- اختلافات در دیدگاه ها:

    کسانی که همیشه نسبت به همه چیز دید منفی دارند اگر با یک فرد مثبت نگر زندگی کنند دنیا برای هر دو زجرآور می شود. چون یک فرد به همه چیز به دید خوب و مثبت نگاه کرده و نیمه ی پر لیوان را می بیند و دیگری منفی نگر و نیمه ی خالی لیوان را دیده و به همه چیز شک دارد .پس امکان به وجود آمدن مشکل سر هر مسئله ای وجود دارد.

     

     

    6- اختلافات در علایق و سلیقه ها:

    تفاوت در سلیقه ها در همه ی افراد حتی اعضاء یک خانواده که تحت یک تربیت و فرهنگ قرار دارند نیز وجود دارد .اما اگر این تفاوت سلیقه در حد بالایی باشد امکان ناسازگاری بین زوجین را فراهم می کند. پس درست باید قبل از ازدواج با علایق و سلیقه های یکدیگر آشنا شده و از نبودن تضاد شدید بین خود مطمئن شد.

    7- اختلافات در خواسته ها و آرزوها:

    سطح امیال و آرزوها می تواند زمینه ساز مشکل بین افراد شود. مثلاً یکی از زوج ها به دنبال مهاجرت و رفتن به غرب برای ادامه تحصیل یا زندگی است و دیگری وابسته به خانواده و متعصب به میهن و خانواده .پس بین این گروه که ایده آل ها و رویاها متفاوتی دارند نمی توان سطح پایین یا بالایی از توقعات برای گذشت از خواسته ی طرف مقابل را داشت و همین امر موجب مشکلات بین آنها می گردد که طرفین باید قبل از ازدواج به مسائل مهم در مورد خود اشاره کرده و تضادها را حل کنند.

    طلاق5

    توصیه های پیشنهادی

            در ابتدای شروع زندگی مشترک، از همسر خود توقع تفاهم صددرصد را نداشته باشید.

    • تفاوت فاحش در وضع اقتصادی هر کدام از طرفین موجب ضعف دیگری و بروز مشکل است .پس تا یک سطح متناسبی این تفاوت را بپذیرید .
    • داشتن هر گونه اختلاف سلیقه در ابتدای زندگی حتماً به معنی نداشتن تفاهم و بروز مشکل نیست وافراد زیادی وجود دارند که با وجود اختلافات ذکر شده ی بالا با هم زندگی مشترک خوبی داشته و برای رسیدن به آرامش در زندگی هر کدام تلاش کرده و راه حل های مناسبی را پیدا کرده اند .این بستگی به خواست و اراده و نوع شخصیت شما دارد.

     

     

  •  

     

    احساسات مردان

    مقاله در مورداحساسات مردان

    زن و مرد هر دو در عین شباهت ها، تفاوت هایی نیز دارند و این خصوصیاتی است که خداوند در آنها قرار داده است.

    تا به حال با همسرتان برای پیاده روی بیرون رفته اید و بدون حتی یک کلمه برگردید؟

    چه احساسی داشتید؟خسته و غمگین از روابط خشک همسرتان با خود می گویید دیگر با او بیرون نمی روم.

    اگر این گونه بوده است پس حتماً او اهل ابراز احساسات نیست، .بسیاری از افراد می گویند: مردان از زنان کم احساس تر هستند.

    دکتر دیوید پاول می گوید: مغز انسان دو نیمکره دارد . نیمکره ی راست مخصوص عواطف و احساسات و نیم کره ی چپ مرکز منطق می باشد. سیم کشی مغزدر زنان و مردان متفاوت و در زنان قوی تر است. در زنان شبیه بزرگراه و در مردان شبیه کوره راه باریک.

    خانم ها در عین واحد از هر دو نیمکره استفاده کرده ولی مردان فقط می توانند از یک نیمکره استفاده کنند. به همین علت نمی توانند هم رمانتیک و هم منطقی باشند .مغز زنان عمومی تر و برای مردان، تخصصی تر کار میکند.

    برخی افراد در بروز احساسات خود مشکل دارند و نمی توانند عمیق ترین احساسات خود را به زبان بیاورتد. در بیان احساس وعشق و علاقه ی خود سرد و سخت هستند. اجازه ی ورورد به کسی را به درون خود نمی دهند.

    هیچ چیز به اندازه ی بی احساسی ،یک زن را عصبی نمی کند .

    آیا تا به حال فکر کرده اید چرا بعضی مردان نمی توانند احساس واقعی خود را بروز دهند؟ این حالت هم به فرد و هم خانواده ،آسیب های فراوان وارد می کند.

    عدم بروز احساس منجر به طلاق عاطفی و در نهایت طلاق در زندگی می شود.

     

     

    ویژگی مردان و تفاوت آن با زنان

    مردان بسیار مستقل، پرخاشگر، سلطه طلب، خویشتن دار در بحران ها، متمایل به رقابت جویی، اعتماد به نفس بالا ولی در مقایسه شدن  با دیگران اعتماد به نفس پایین نشان می دهند. یادگیری بهتر و شیفته ی ریاضی و مقوله های علمی هستند.

    در توانایی های فضایی مثل دست کاری کردن اشکال و تصور شکل به طور ذهنی، تشخیص اشکال مختلف و آزمون های ریاضی قوی تر هستند.

    مردان دوست دارند هنگام صحبت سراغ اصل مطلب رفته و حاشیه را کم کنند. مردان سکوت را بر حرف زدن ترجیح می دهند. آنان همیشه در دل به همسر خود علاقه و مهر می ورزند و تصور می کنند همین مقداربودن  مهر و علاقه برای یک زن کافی است.

    مردان چون مدام به فکر راه حل هستند، با کوچک ترین ناراحتی زن  به دنبال راه حل مشکل هستند، در حالی که به هم ریختگی های زن ریشه در کمبود احساس از طرف همسر می باشد. عدم درک زن از طرف همسر موجب عصبانیت زن شده و راه حل های او را به حساب باز کردن گره  از سر مرد می داند.

    نقش رهبری را بهتر ایفا می کنند. دوستی آنان بر پایه ی انجام فعالیت ها و گرایش یه مسایل اقتصادی و سیاسی و نظری دارند.

    در مهارت های ارتباطی ، قاطع ،آمرانه وقدرت نمایانه هستند.

    ادراک شنوایی مردان کم تر از زنان و در بینایی کلی بین و به طور کلی دراک زنان بالانر از مردان است.

    احساسات6

     دلایل عدم بروز احساس در مردان                                                                                               

    1-مشکلات مالی و اقتصادی

    2-ناراحتی از شخص دیگر

    3-بی علاقگی شوهر

    4-تنبیه همسر با نشان ندادن احساس

    5-فرد سوم در زندگی

    6-درون گرا بودن شوهر

    7-بلد نبودن ابراز احساس و مهارت های زندگی

    8-الگوگیری غلط و فرهنگ غالب در جامعه

     

     

    نشانه های دوست داشتن

    وقتی به چشمانتان خیره شده و شما مچ او را می گیرید.

    مردان همیشه وسایل و لوازم و اشخاصی که دوست دارند خیره می شوند. .ممکن است نوع نگاه آنان مخفیانه یعنی زمانی که در حال انجام کاری هستید باشد و یا به صورت مداوم

    خانه را پر از خوراکی های مورد علاقه ی شما می کنند..

    لباس خریداری شده ی شما را بیشتر می پوشد و اگر اجازه ی خرید لباس به طور کامل را به شما داد یعنی اجازه ی کنترل خود را به شما سپرده است.

    اگر نمی دانست چه کسی پشت خط است و به شما اجازه ی جواب دادن داد یعنی کار و مسئله ی پنهانی ندارد و شما را در اطلاعات شخصیش صمیمی می داند.

    سعی می کند روزهای تعطیل را با شما سپری کند.

    برای مشکلات مختلف گریه و زاری نمی کند و به دنبال راه حل است و حتی به شما در این برهه از مشکلات آرامش می دهد.

    تفاوت بین امور مهم وغیر مهم را دانسته و روی کار غیر مهم متمرکز نمی شود.

    اهمیت خانواده را دانسته و با توجه به محبت نسبت به شما به اطلاعات دیگران نزد خود احترام گذاشته و حتی برای شما هم  بازگو نمی کند.

    به نیازهای شما احترام و الویت بندی کرده و در اولین فرصت نیاز شما را برطرف می کند.

    احساسات 8

     

     

    خب حالا :

    با او منطقی صحبت کنید و از جروبحث با او بپرهیزید. جرو بحث و دعوا زندگی زناشویی شما را به خطر می اندازد. با او در مورد غم و نگرانی های خود بگویید. ارزش زندگی را برایش بازگو و از ارزشمندی او در زندگی بگویید.

    در رفتار خود برای بروز احساس نسبت به همسرتان زیاده روی نکنید چون باعث ترس در او می شود و این به دلیل بلد نبودن او می باشد و البته سرد و خشک هم رفتار نکنید.

    اگر مشکلی دارید از مشاوره کمک بگیرید و مشکل را با او مطرح کنید.

    گاهی همسرتان نمی داندکه به درستی به شما ابراز احساس نمی کند، چون او در ذهن شما وجود ندارد.و دقیقاً خواست ونیاز شما را نمی داند. البته افراد با هم تفاوت هایی دارند.

    در موقع بروز اشتباه از طرف مردان، ،مستقبیماً او را مقصر نشان ندهید .بلکه ابتدا عوامل دیگر دخیل در اشتباه او را ذکر ، تا او سهم خود را از اشتباه بگوید.

    مردان را به خاطر، اقتدارو تواناییها و شخصیت خودش دوست داشته و به او بها بدهید و پیشرفت های کاری و مالی را ابزارهای پیشرفتی وی در موقعیت های اجتماعی که منجر به رشد شخصیت وی می شود بدانید.

    آنان فعالیت های مختلف خود را در الویت برنامه های خو.د قرار می دهند ولی هرگز اجازه ندهید روابط عاطفی شما هم فدای کار و فعالیت شود.

    برای فوران صمیمیت مردان به آنان قدرت دهید.

    مردها دوست دارند که از آنها تقدیر شود پس آنان را مورد ستایش قرار دهید و آنان را حلال مشکلات خود بدانید.

    او را تایید و تشویق کرده و مطلقاً سرکوفت و تحقیر، پند و نصیحت نکنید.

    اشتباهات کوچکش را که قابل چشم پوشی است ببخشید.

    آنها مشکلات را کوچک و ناچیز می کنند تا با شما همدردی کنند و این مختص مردان است.

    مرتب از او تشکر کنید مطمئن باشید پررو نمی شود بلکه برای گرفتن تایید و جلب نظر شما کارهای بیشتری انجام داده تا از او سپاسگزار باشید.با این قدردانی ها او می فهمد ما متوجه زحمات او بوده و قدردان هستیم و همچنین نیروی مضاعف به آنان می دهد.

    از مقایسه ی او با دیگران پرهیز کنید چون او تمام تلاش خود را برای  بهبود زندگیش انجام می دهد و این مقایسه  موجب عصبانیت وی شده و فکر می کند متوجه زحمات و فداکاریهایش نیستید.

    مردان از همسران خود، توجه، عشق، احترام، تایید و مهربانی می خواهند پس دریغ نکنید.

    مردان را نان آور اصلی خانواده بدانید و احساسات خود را بروز دهید.

    وقتی مشکلات افزایش می یابد آنان نیاز به غار تنهایی خود دارند تا کمی خود را به آرامش برسانند، پس باید مراقب سرو صدای بچه ها و انجام کارهای مزاحم برای او و رفتار خود باشید ،چون بعد از مدت کوتاهی به حالت اولیه برمی گردند.

    برای زندگی خود و آرامش خانواده وقت بگذارید چون خیلی زود دیر می شود.

     

     

     

     

     

  • مقاله: چرا دچار سوء تفاهم می شویم؟

    تفاهم:توانایی تحمل تفاوت هاسوءتفاهم2

    تا حالا شده با کسی صحبت کنید و بعد متوجه شو.ید که منظور شما را طور دیگر برداشت کرده و از شما ناراحت شده است؟

    سوء تفاهم یعنی برداشت غلط از سخنان و رفتار طرف مقابل. چون پی بردن به معنای حقیقی حرف ها و رفتارهای دیگران از راه حدس و گمان انجام می شود سوء تفاهم پیش می آید. .سوء تفاهم از نفهمیدن مطلب بدتر بوده و آسیب بیشتری به خود فرد و رابطه می زند. اگر سوءتفاهم در روابط خانوادگی پیش بیاید ،فرد را از ادامه ی رابطه محروم و او را در تنهایی فرو می برد.

    سوء تفاهم به دلیل نبود اطلاعات لازم در مورد موضوع پیش می آید و تصاویر ذهنی ساخته شده، بر اساس اطلاعات خود فرد بوده و ممکن است اشتباه باشد

    اگر ما از هر چیزی تصویری داشته باشیم با شنیدن آن کلمه ،همان تصویر در ذهن تداعی می شود.

    در صحبت کردن مشکل جدی زمانی پیش می آید که هر دو طرف معنای یک کلمه را می دانند ولی هر کدام برداشت متفاوتی از آن کلمه دارند.

    رفتار دیگران به آسانی قابل دیدن است اما، تفکر انسانها را نمی توان دید و فقط می توان حدس زد. البته تشخیص احساسات و هیجانات دیگران از تشخیص افکار هم سخت تر است چون درونی است.

    در صحبت کردن ابتدا منظور گوینده مهم است که فقط خودش از آن ها اطلاع دارد.. فاکتور بعدی بیان گوینده است،  که به صورت شفاف بیان نشده و دقیق و واضح نیست بلکه توضیحاتی پوشیده و یا ذهنی بوده که فقط خودش متوجه می شود. قسمت دیگر، برداشت شنونده است که توضیح و تفسیری است که او از سخنان و رفتارهای گوینده کرده که ممکن است با منظور واقعی گوینده به طور کامل متفاوت باشد.

    برای شفاف شدن صحبت بین دو طرف، باید منظور خود را به طور کامل با جزئیات بیان کرد، نه به صورت کلی و مبهم و پیچیده. برای این شفافیت باید به سخنان گوینده به صورت فعال گوش کرد. یعنی گاهی سخنان او را با تکان دادن سر تائید و یا اگر متوجه بخشی نشده آن را سئوال کرد تا هیچ قسمتی مبهم نماند.

    برای دوری از سوءتفاهم در گفتگو باید مطمئن شد معنای جملات در ذهن گوینده و شنونده یکی باشد .برای این کار برای صحبت های خود می توان توضیحات کامل را بیان کرد تا فرد نکات مورد نظر ما را متوجه شده، و اگر موضوعی برایش ابهام دارد بیان کند. یا می توان در مورد مسئله، سئوال کرد که آیا منظور همین است؟

    سوءتفاهم2

     

    دلایل سوءتفاهم :

    نداشتن شناخت از طرف مقابل

    نداشتن مهارت برقراری ارتباط و سخن گفتن

    نااگاهی از تفاوت جنسیت ها و مراحل رشد در هر فرد

    پافشاری در اثبات سخن خود

    تعصب و پافشاری روی باورهای خود و اثبات به دیگران

    عدم گفتگو

    نداشتن شهامت برای بیان مسئله ی اصلی

    ترس از تایید نشدن در برابر د یگران و برداشت کردن شخصی به جای سئوال کردن

    توقعات زیاد

    کوتاه آمدنهای افراطی

    بیان نکردن مشکل خود و درون ریزی ناراحتی

    نداشتن آگاهی در مورد روش بیان مسائل

    عادات ذهنی قوی در ناخودآگاه روی باورهای غلط که خواسته های مارا دیگران بدون گفتن ما باید بدانند.

    برآورده نشدن انتظارات و قولها و بیان نکردن علت

     

    اگر همیشه و برای همه چیز از خواسته و منفعت خودتان بگذرید ، زمانی می رسد که دیگر توان کوتاه آمدن و تحمل دیگران را ندارید و جایی که باید ببخشید و یا از منافع خود کوتاه بیایید، این کار را نکرده و موجب خدشه دار شدن روابط خودتان می شوید.

     اگر رفتارها یا صحبت هایی که موجب ناراحتی شما شده است را با فرد مقابل مطرح نکنید اصلاً فرد مخاطب متوجه مشکل نشده  و شما هم نتوانسته اید مسئله را شفاف بفهمید و دچار سوءتفاهم شده اید. البته روشهای بیان کردن و صحبت در هر موضوعی را باید یاد گرفت و با توجه به مکان، زمان، موضوع، شرایط فرد مسئله را عنوان کرد .

     

    راهکارها

    • از مشکلات پیش آمده لیستی تهیه کنید.
    • هدف خود از گفتگو را مشخص کنید.
    • راه حل های مختلف را ایجاد کنید.
    • راه حل ها را ارزیابی کرده و نقاط کاستی و یا بهتر شدن آن را یادداشت کنید.
    • بهترین راه حل را انتخاب و انجام دهید.
    • ابتدا سهم خود را در سوءتفاهم مشخص کنید.
    • نقاط ضعف خود را شناخته و در صدد اصلاح آن برآیید.
    • نقاط قوت خود را تشخیص و در جمع های مختلف از آن استفاده و آن را رشد دهید .
    • به فردی که با شما مخالفت کرده و یا سوءتفاهم ایجاد شده خوب گوش کنید تا مشکل اصلی را جستجو و پیدا کنید.
    • به فکر ثابت کردن حرف خود نباشید و همیشه تمام حق را به خودتان ندهید و به جای آن خود را به جای طرف مقابل گذاشته و از دریچه ی نگاه او مشکل را ببینید.
    • اجازه دهید طرف مقابل شما ارزشی که برای او قائل هستید را فهمیده و رابطه را مهم تر از مسئله بداند.
    • به جای تمرکز بر افکار خود برای پاسخ دادن، روی احساسات خود تمرکز و نفس عمیق کشیده و با احساسات خود سخن بگویید.
    • یادتان نرود که فرد مقابل شما دشمن شما نیست، بله دوست، همکار، همسر، فرزند و یا کسی است که تا دیروز رابطه ی محکمی داشته و امروز دچار سوءتفاهم شده است، پس برای خودتان جناح بندی و یار کشی نکرده و سعی کنید دوستی ها را به یاد آورده و درصدد رفع موضوع باشید.
    • اگر سوءتفاهم در رابطه ی شما، وضع کاری یا خانوادگی طولانی و مشکل ساز شد و نتوانستید آنرا به تنهایی حل کنید، حتماً از مشاور کمک گرفته و الگوی رابطه ی خود را از نو ساخته و مسئله را حل کنید.

     

    وقتی دو نفر با دو نوع سطح فرهنگ متفاوت، سطح رشدی و اجتماعی و مذهبی متفاوت و تفاوت های بسیار دیگر در کنار هم در فضای یک خانه، اداره، محل کار و یا تفریح قرار می گیرند ،بروز اختلاف و سوءتفاهم اجتناب ناپذیر است مخصوصاً اگر زمان زیادی را با هم باشند.

     

    یادتان باشد در هر رابطه تفاوت ها و نقاط قوت و ضعفی وجود دارد که طبیعی می باشد .ولی اصلاح ضعف ها و کاستی ها و رشد دادن نقاط قوت در هر رابطه ای ضروری است.

     اما گذشت و بخشش در مورد اشتباه دیگران به مستحکم تر شدن رابطه در جایی که فرد پشیمان بوده و می خواهد جبران کند، کمک زیادی می کند.

  •   مقاله :شکاکی

    هر بار با کسی صحبت می کنم بعدش باید یک ساعت توضیح بدهم که چه کسی بود ؟ برای چه چیزی  باهاش صحبت کردم؟ در مورد چی صحبت کردم؟ اصلاً تو کل زندگیم باید مدام باز خواست بشم و توضیح بدهم .واقعاً دیگه خسته شدم .

    شک و بی اعتمادی و بدبینی، نوعی اختلال است که گاهی فرد را دچار رفتارهایی می کند که از نظر بقیه غیر عادی و جنون آمیز می باشد.او خود را مدام در معرض خطر دیده و فکر می کند همه می خواهند به او ضربه و یا آسیب برسانند.

    بدبینی یک از ویژگی های شخصیتی می باشد که عوامل مختلفی در آن دخیل است و شناختن این عوامل به برطرف شدن این مشکل کمک زیادی می کند. اگر این اختلال شدت یابد به اختلال پارانوئید تبدیل می شود.

    شناخت در مورد گذشته و شخصیت فرد در شناسایی علت درست به ما اهمیت زیادی دارد.

    شک و بدبینی ، نوعی وسواس فکری به حساب می آید که در افراد حسود و خود کم بین مشاهده می شود.

     

    به یاد داشته باشید که اعتماد چیزی به دست آوردنی است و به طور خودکار حاصل نمی شود.

     

    آثار بدبینی و بی اعتمادی

    بدبینی و بی اعتمادی به غیر از لطمه ای که به ارکان خانواده و روابط می زند ، الگوی نامناسبی برای فرزندان می باشد و احساس ناامنی را در آنها شکل داده و لذت زندگی را از افراد خانواده می گیرد .مشاجرات و بدخلقی ها، اجازه ی رشد را به افراد نمی دهد و عزت نفس و اعتماد به نفس را در تک تک افراد کاهش می دهد.

     

    سوءظن3

    علل بدبینی و شکاک بودن

    • داشتن تجربیات ناخوشایند در نوع ارتباط با والدین: کودکی که مدام در برخورد والدین بدرفتاری دیده و نیازهایش سرکوب می شود، باعث می شود نوع دید این کودک به دنیا و انسانها بدبینانه شکل گرفته و تاثیر آن در بزرگسالی مشهود است. دوران کودکی و سالهای اولیه و نوع ارتباط والدین و کیفیت آن در شکل گیری اعتماد نسبت یه دنیا از اهم علل بدبینی در فرد است. اگر همسر شما در ارتباط با والدین خود درگیر مشکلی بوده یا هست، این مشکل می تواند بر نوع ارتباط شما موثر باشد.
    • داشتن تجربیات ناخوشایند در ارتباط عاطفی : برای داشتن یک رابطه ی عاطفی ، باید بین افراد اعتماد وجود داشته باشد. وقتی همسران نسبت به هم رفتارهایی چون خیانت یا شیطنت های بی جا انجام داده و فرد مقابل را نسبت به خود بی اعتماد می کنند نمی توان از فرد مقابل انتظار اعتماد داشت.
    • از بین رفتن اعتماد: در زنان امنیت در رابطه اهمیت زیادی دارد. هر گونه بی اعتمادی ،از نوع نگاه تا صحبت و یا رفتار می تواند منجر به بدبینی شود.
    • علاقه و عشق زیاد از حد به هم: هر فرد همسرش را متعلق به خود دانسته و هر نوع رفتار با دیگران برایش سخت است. به مرور فرد فکر می کند رفتار همسرش به دلیل این است که نتوانسته همسر خود را تسخیر کرده و احساس شکست می کند. این به دلیل عدم شناخت کافی زوجین نسبتت به یکدیگر بوده که به مرور زمان زمینه ی بهانه و ایراد را در همسران به وجود آورده و بدبینی ها شروع می شود.
    • اضطراب و نگرانی در مورد وقایع: وقتی مدام درگیر خودخوری و استرس ناشی از گمان های خود باشید به مرور شک و بدبینی شکل گرفته و ذهن شما را درگیر می کند و از هر اتفاقی کوچک برای خود داستانی بزرگ درست می کنید.
    • حسادت دوستان: گاهی حسادت دوستان در مورد زندگی شما باعث حرف ها و رفتارهایی از جانب دوستتان می شود که آرام آرام شما را نسبت به همسر خود بدبین می کند. پس حواستان به رفت و آمد و سخنان با افراد دیگر باشید.
    • سوالات بازجویانه: در مورد رفت و آمد و همکاری و نوع صحبت و... مرتب همسر خود را بازجویی نکنید. چون منجر به کمرنگ شدن احساسات درون رابطه شده و فرد از شریک بودن به رئیس و مرئوس تبدیل شده و نسبت به شما و کارهایتان بی اعتماد می شود.
    • نوع شخصیت فرد و منفی گرایی: تحت فشار قرار دادن همسر ،با نقطه ضعفش علت مهمی در بروز خدشه دار شدن روابط و بی کفایتی وبی اعتمادی می باشد .
    • مصرف مواد مخدر: از عوارض مصرف مواد مخدر و الکل بدبینی می باشد .مسومیت ناشی از مصرف مواد می تواند موجب افسردگی و بدبینی در فرد شود. البته این به معنای این نیست که تمام کسانی که مواد مصرف می کنند به بدبینی دچار می شوند.

    این را باید بدانیم که گاهی افراد براثر یک تجربه نسبت به موضوعی بی اعتماد می شوند و در بقیه ی زمینه ها این گونه نیستند ولی فرد بدبین نسبت به تمام موارد بدبین می باشد.

    سوءظن4

     

    راهکار مقابله با شکاکی

    قبل ااز هر کاری با خدا صحبت کنید: اجازه دهید قلبتان با خدا انس بگیرد .شما از احوالات درونی همسر خود آگاهی ندارید اما خدا به همه چیز آگاه و واقف است.

    1. تحت تاثیر قرار نگیرید: به جای توضیحات اضافه در مورد زمان و مکان واشخاص فقط شنونده باشید به حرف ها و نگرانی های او فقط گوش کنید، اجازه دهید احساسش نسبت به رفتار شما را توضیح دهد بدون واکنش تند با او همدلی کنید.
    2. بهانه دستش ندهید: بعضی رفتارها مثل دیر آمدن یا در محل خلوت تلفن زدن وصحبت کردن خصوصی با افراد دیگر را کنار بگذارید تا بهانه نداشته باشد.
    3. از افراد مورد اعتماد کمک بگیرید.
    4. صداقت داشته باشید: دروغ های کوچک یا پنهان کاری هر مسئله ای زمینه ی ایجاد بدبینی و بی اعتمادی را در فرد مقابل به وجود می آورد.
    5. اعتماد او را جلب کنید: با در دسترس بودن می توانید احساس نگرانی همسر خود را کاهش داده و از قبل برنامه های خود را به او اطلاع داده تا دچار هیچ گونه فکر مخربی نشود.
    6. جلوگیری از بروز خشم در برابر رفتار او: هر چند زندگی با فرد شکاک بسیار دشوار و زجردهنده هست اما واکنش تند شما و گرفتن حالت تدافعی در برابر او منجر به تشدید بدبینی و عصبانیت در هر دو نفر و بداخلاقی و یا مشاجره می شود و مشکل را حادتر می کند.
    7. نوشتن آسیب های وارد شده از بی اعتمادی و بدبینی برای هر دو نفر
    8. پیدا کردن فکرهای قبل از بروز شک
    9. ریشه یابی علتهای بی اعتمادی
    10. مشخص کردن زمان بروز شک و بدبینی
    11. فاصله گرفتن از افراد شکاک
    12. مرور مشکلات گذشته و تطابق آنها با واقعیت
    13. تقویت اعتماد به نفس
    14. پرهیز از قضاوت نا به جا
    15. شروع کارهای هنری چون موسیقی، نقاشی،خط و یا هر هنر دیگری و بروز ترس و نگرانی خود در آثار هنری
    16. شناخت خصوصیات اعضاء و برقراری ارتباط بهتر با یکدیگر
    17. صحبت با همسر خود:با همسر خود دقیق با دقت در لحن، تن صدا، زبان بدن و کلمات صحبت کرده تا متوجه درون طرف مقبلتان شوید.
    18. استفاده از دارو با تجویز پزشک

  • مقاله : زنان و مسائل پیش روی آنان

    زن بودن در هر فرهنگی با ویژگی های مختص به خود شناخته می شود. زن بودن حکم می کند روی بعضی احساسات خود سرپوش گذارید و گاهی برخی از همین احساسات را انکار و یا سرکوب کنید.

    در کشور ما ایران زن بودن یعنی داشتن حد و مرز در رفتارو برخورد با اطرافیان، طبق ارزش های ایرانی، با نجابت بودن، حیا،گذشت، ایثار، بودن در عرصه ی فعالیت های  اقتصادی، سیاسی، فرهنگی، اجتماعی، همسر و مادر بودن و... معنی می شود.

    البته این تعریف در خانواده ها با فرهنگ های مختلف و قومیت ها ی مختلف فرق دارد و باز همین تعاریف از بعد از انقلاب و قبل از آن متفاوت است.

    اگر در جامعه ای به نقش زنان و دختران آن اهمیت داده شود، حتما آینده ی آن جامعه به سمت پیشرفت و ارتقای انسانی گام بر خواهد داشت.

    این زنان هستند که بستر رشد را برای افراد در خانواده مهیا ساخته و می توانند باعث بروز و یا کاهش تنش و صلح در این محیط گردند.

    همین دختران ،همسران و مادران آینده ای هستند که با تفکرات سازنده و یا مخرب خود می توانند زمینه ساز توسعه در تمام زمینه های انسانی و اجتماعی و اقتصادی و.. باشند.

    پس به آموزش و بها دادن به سطح رشد فکری این قشر از جامعه و دادن امنیت روانی و عاطفی باید توجه ویژه داشت تا بذرهای سالم و تنومند کاشته و در آینده منتظر محصول سالم و با کیفیت بود.

      

    مشکلات زنان

    • اقتصادو اشتغال و استقلال
    1. وضعیت اشتغال زنان: زنان در تمام عرصه های اجتماعی نقش مهمی داشته و تعیین کننده در سرنوشت خانواده و جامعه و کشور خود هستند. تداوم ، تکامل و پیشرفت جوامعی انسانی از نسلهای اولیه تا کنون مدیون خدمات و زحمات زنان می باشد. زیرا همین زنان زیر بنای تمدن های مادی در یادگیری زراعت و کشاورزی را بنا نهاده اند و از هر گونه کار و خدمتی ابا نکرده اند.
    2. انگیزه های اقتصادی: در تمامی جوامع نه فقط ایران، وضعیت اقتصاد خانواده و کمک به آن از دغدغه های زنان بوده است. بالا رفتن هزینه ها و تنوع در امکانات و افزایش تکنولوژی و بالا رفتن سطح توقع خانواده ،وضعیت اقتصاد خانواده ها را با بحران کمبود مواجه کرده و زنان را وادار به فعالیت های بیشتر در عرصه ی کار برای جبران کمبودهای مالی کرده است.
    3. استقلال طلبی زنان وساپورت روانی: زنان زیادی برخلاف نداشتن احتیاج مالی برای به دست آوردن استقلال مالی به بازار کار وارد می شوند تا بتوانند برای خود سرمایه گذاری و یا هر گونه هزینه ی شخصی را تقبل کنند و در برابر مردان از تساوی مدیریت امور خانه برخوردار گردند. این استقلال طلبی ،زمانی که آمار بیکاری مردان در جامعه بالا می رود و یا طلاق به وجود می آید خود را بیشتر نشان می دهد.
    4. انگیزه های اجتماعی: گاهی زنان برای به دست آوردن موقعیت های اجتماعی و داشتن شخصیت مجزا از خانواده وارد عرصه ی کار می شود. در خانه ماندن و انجام کارهای تکراری که گاهی زمینه ی هیچ گونه ترقی و رشد و یا استقلال مالی را به دنبال ندارد برای زنان خسته کننده و تمایل به کار بیرون را مهیا می کند تا فرد بتواند تواناییهای دیگر خود را نشان داده و از تخصص خود استفاده کند و جایگاه ثابتی را در جامعه برای خود رقم زند.

     

     

     

     

    • فرار دختران

    فرار دختران نوعی اعتراض به رفتار و روابط ناسالم و فراموش شدن خود درون خانواده می باشد.

    در ابتدا با یک فرار و ترک خانه شروع ولی تا تکدی گری، ولگردی، سرقت، خرید و فروش مواد مخدر، اعتیاد، فحشا، قتل و در خیلی موارد به خودکشی ختم می شود.

    در کلان شهرهای بزرگ با وجود ناهنجاری های زیاد و تنوع افراد و فرهنگ ها و ارزشها، اعتیاد والدین و طلاق آنها ،دختران برای رهایی از قدرت و زور در خانواده و یا نپذیرفتن فشار آنها و به امید قرار گرفتن در فضایی آرام تر و امن تر دست به این اقدام می زنند.

    • فقر در زنان

    بالا رفتن قیمت ها و پایین بودن درآمد خانواده ها و نداشتن مایحتاج اولیه ی زندگی ،متزلزل بودن جایگاه های شغلی باعث فقر در خانواده ها گشته و زنان بیشتر درگیر آن هستند.

     

    عوامل به وجود آمدن فقر بیشتر در میان زنان

    • نبودتساوی قدرت اقتصادی: زنان در مقایسه با مردان از قدرت اقتصادی پایین تری برخوردار هستند. سطح درآمد زنان کم تر از مردان بوده و در کل 1%دارایی ها در اختیار زنان می باشد.
    • مهاجرت مردان به مناطق مختلف اقتصادی و ماندن زنان در محل سکونت اولیه: در دنیا هرجا با مسئله ی بحران کشاورزی یا کاری مواجه می شود، این مردان هستند که به نقاط مختلف برای کار و کسب درآمد بیشتر مهاجرت کرده و زنان خود را در همان شهر یا روستا با تمام مشکلات تنها گذاشته و زنان برای سپری کردن ایام مجبور به کاری با درآمد پایین تر می شوند.
    • اثر سیاست ها ی اقتصادی بر زنان: چون زنان بیشتر در واحدهای کوچک مشغول کار می شوند ، قوانین و ضوابط اقتصادی اثر بیشتری بر این قشر وارد می کند و زنان اولین قربانی مقررات جدید شده و همین موجب فقر بیشتر آنان می شود.
    • عدم تساوی شاخص های توسعه ی انسانی: در کل زنان از شاخص های انسانی حقوق کم تری را نسبت به مردان دریافت می کنند مثلا دسترسی به آموزش، بهداشت،درآمدو...برای زنان کم تر است.

     

    • آموزش و تحصیلات عالی زنان: دختران و زنان نسبت به گذشته رغبت بیشتری برای تحصیلات به خصوص تحصیلات عالیه از خود نشان می دهند .آمارهای ورود و قبولی بیشتر دختران نسبت به پسران در زمینه ی ورود به دانشگاه این علاقه رانشان می دهد. در بسیاری از کشورها سیاست بر ریشه کن کردن بی سوادی و بالا بردن سطح تحصیلات دختران و زنان می باشد اما هنوز هم با موانعی چون نبود منابع، اراده، تعهد سیاسی کافی، تبعیض های نژادی و جنسیتی و....روبرو هستیم.

      

    • بهداشت زنان:در بسیاری از کشورها برنامه هایی برای بهداشت زنان با هدف بالا بردن امید زندگی در زنان به وجود آمده است.

    میزان بالای مرگ و میر در زنان به علت( بیماری های مختلف چون مالاریا، سل، بیماری های مسری و سوء تغذیه، ایدز و...) نبود بهداشت کافی در زمینه ی بهداشت مادران در دوران بارداری و بعد از آن، تغذیه با شیر مادر بیمار،اعتیاد مادرو بهداشت محیط کار و...باعث ماندن زنان در پایین ترین موقعیت زندگی و اقتصادی و اجتماعی و بهداشتی می شود.

     

     

    خب پس حالا

    • به دختران خود بها داده و ارزش گذاری آنان را منوط به سطح عملکردشان ندانید.
    • بین پسران و دختران خود تفاوت جنسیتی قائل نشده و هر کدام را مطابق شخصیت و جنسیت خود احترام کنید.
    • مولفه های خوشبختی را بشناسید.
    • روی آینده ی خود و فرزندانتان سرمایه گذاری درست کنید.
    • به نظرات افراد خانواده احترام گذارید.
    • هیچ چیز به اندازه ی ارتباط سالم خانواده زمینه ی رشد را برای همه ی اعضاء فراهم نمی کند. پس با هم وقت گذرانید و لذت ببرید.
    • به آموزش دختران خود در تمام زمینه ها اهمیت دهید.
    • به آنها اجازه ی انتخاب و نظر دادن بدهید.
    • به آنها بفهمانید با داشتن هر گونه مشکل ، شما تکیه گاه او بوده و او را همیشه خواهان هستید.
    • نظم، مهربانی،گذشت، مسئولیت پذیری، نه گفتن و... را به آنها بیاموزید.

     

     

    زندگی مجموعه ای از مشکلات و شادی هاست، پس یاد بگیریم با یادگیری مهارت ها و آموزش، خود را برای حل مسائل مختلف آماده و از رویارویی با آنها نترسیم و بر خدا توکل کنیم.

  • امنیت یعنی خیال آسوده

    به شما تبریک می گویم که این قدر برای رشد خودتان وقت گذاشته و به دنبال راهکارهای رشد دهنده در زندگی هستید.

    برای یک زندگی آرام باید تلاش کرد. باید یاد گرفت و به کار بست.

    چرا با وجود مردان موفق در عرصه های اجتماعی، سیاسی، اقتصادی ،ولی باز در داشتن روابط لذتبخش گیر داریم؟

    چرا زنان با وجود مردان باز هم دچار نگرانی در مورد روابط، آینده و استحکام بنیان خانواده هستند؟

    زنان از مرد خانواده، یعنی کسی که تکیه گاه اوست چه انتظاراتی دارد؟

    در این ویدئو به شما گیر اصلی یا مشکل مهم این روزگار را توضیح داده ،تا بتوانید در سایه ی آموزش بهترین روابط را با همسر خود داشته باشید.

    ?"

مطالب اخیر

عضویت در خبرنامه